.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 9
بازدید هفته : 19
بازدید ماه : 294
بازدید کل : 80535
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
چه اندوهی است
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 4 شهريور 1390 در ساعت 22:2

چه اندوهی است در بی حضوری تو روزها را سپری کردن
و چه حس نفس گیریست تنهایی خویش را در آغوش کشیدن
روزی که دفترم را در دست میگیری ، نوشته هایم را لمس کن
با لمس تک تک لغات ، دست هایت اشک های مرا حس خواهد کرد و تر خواهد شد ...
روزی که من نظاره گر هیچ طلوعی نخواهم بود ، تو هراسان در پی من ، نوشته هایم را خواهی خواند ولی افسوس که هیچ از من نخواهی یافت ، هر چه هست از توست ...
هر بار قلم بر برگه رقصید از تو نوشت ، از تو سرود ...
عشق من ، زمان از دست رفته ، تو که حتی نخواستی مرا بشناسی حال به دنبال که
می گردی ؟
کتمان نکن ، بودن یا نبودن من مسئله ی تو نبود و خلائی را برای تو در بر نداشت حال به دنبال چه می گردی ؟
نوشته هایم ، آنچه دیروز در دست من و امروز در دستان توست
همه خاطر آشفته و مجموعه رنجی است که از عشق تو به دامان داشتم ...
پس همیشه این نوشته ها را که بی صدا ، فریاد و بغضی در سینه دارند را را در کنار خود محفوظ بدار مگر از بار غمی که من بر دوش لغات گذاشتم کاسته شود .


:: برچسب‌ها: چه اندوهی است,
 
.:: ::.
 
چهره ی زنانه
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 4 شهريور 1390 در ساعت 21:58


چهره ی زنانه خود را در آینه می نگرد
آرام دست بر گونه هایش می کشد
با تر شدن انگشتانش سرمای دست هایش بیشتر آزارش می دهد
آخر فرشته ی غمگین تاوان با تو بودن را پس می دهد
نخواسته بد باشد و بدی کند
نخواسته تصویر دیگری را در آینه به جای تصویر خود بنگرد
نیاموخته قضاوت کند و به مقایسه بنشیند
او نخواسته و نیاموخته بی دلیل بگرید ، بخندد و از عاشقی دم بزند
بازی دهد تا بازی نخورد...
او نخواسته حس و جسمش جدا از هم باشند ، دورویی را نیاموخته
برای پایان اندوهش تا پایان عمرش امیدی نیست
حفره های تنهاییش پر شدنی و زخم هایش را مرهمی نیست
مگر آنکه بگریاند تا نگرید ، بشکند تا نشکند ، بزند تا نخورد ، بمیراند تا نمیرد
صورتش را به آینه نزدیک تر می کند او این اشک های پاک را با خندیدنی که منشایی از انسانیت ندارد معاوضه نخواهد کرد ....


:: برچسب‌ها: چهره ی زنانه,
 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 4 شهريور 1390 در ساعت 21:53

feel like A Bird
feel like A bird
understand
he has no hand
instead Awing
close_lapped
mysterious thig
in sleeveless coat
he halves the Air
skipping there
like water_licked bout
lands on star_toos
finger_beak in
feather_pocket
finds no coin
in neat head like
seed in A Quartered
Apple eyes join
sniping at opposites
stereoscope The Scene
Before
close to floor giddy
no arms to fling
A Third Sail
spreads for calm
his tail
hand better
than A Wing?
to gether A heap
to count
to clasp A Mate?
or leap
lone_free and mount
on muffled shoulders
to span A Fate ?

 
.:: ::.
 
گذرگاه زمان
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 4 شهريور 1390 در ساعت 11:36


درگذرگاه زمان
خیمه شب بازی دهر
باهمه تلخی وشیرینی خود می گذرد...
وفقط خاطره هاست...
که چه شیرین وچه تلخ
دست ناخورده بجامیماند..
وفقط خاطره ها میماند...


:: برچسب‌ها: گذرگاه زمان,
 
.:: ::.
 
سبک کوبیسم
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 4 شهريور 1390 در ساعت 11:33


سبک کوبیسم

 هنر مدرن

 شعر مدرن

 آشفتگیهای مدرن

یعنی ضرورت نصب تابلوهای  .....     تقاطع ، شیب تند، پیچ خطرناک

 یعنی انسان معاصر دیگر حتی نمیفهمد که خود نمیفهمد یا او را نمیفهمند

هی حساب کتاب های فکریش را بالا پایین میکند

از نو اشفتگیهایش را ورق میزند

 و باز نمیفهمد دلیل این همه کسری را

 

یعنی باید از نو شروع کرد

 از نو چرخ را ابداع کرد

 از نو گالیله را اثبات کرد

 که آری زمین گرد است

و بعد از قرن بیست و یک، قرن بیست و دو نمیاید

 و بعد از غزل پست مدرن، بن بست سعدیست

 و از نو باید سرود

"ز عقل، انديشه‌ها زايد که مردم را بفرسايد "

گرت آسودگی بايد، برو عاشق شو ای عاقل"

"


:: برچسب‌ها: سبک کوبیسم,
 
.:: ::.
 
اگه از ياد تو رفتم...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 3 شهريور 1390 در ساعت 23:13


اگه از ياد تو رفتم... اگه از ياد تو رفتم اگه رفتي تو زدستم اگه ياد ديگروني ...من هنوز عاشقت هستم با وجود اينكه گفتي ...ديگه قهري تا قيامت با تموم سادگي هام/ گفتم اما.... به سلامت شايد اين خوابه كه ديدم ...هر چه حرف از تو شنيدم قلب ناباور من گفت من به عشقم....نرسيدم! پيش از اين نگفته بودي ... غير من كسي رو داري توي گريه توي شادي ….سر رو شونه هاش بذاري تو رو مي بخشم و هرگز ديگه يادت نمي افتم.... برو زيباي عزيزم ... تو گروني ... من چه مفتم


:: برچسب‌ها: اگه از ياد تو رفتم, , , ,
 
.:: ::.
 
همیشه
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 3 شهريور 1390 در ساعت 18:33


همیشه دلیل دوست داشتنت را می خواستی؟
ولی من دلیلی نداشتم!
دلی داشتم ساده و بی ریا اما
عاشق؛
که بی شمار دوستت داشت.
پس به جرم این دوست داشتن؛
دلم را آزردی،
گریاندی و
شکستی...
و من به حرمت عشق آنرا
بی منت به تو بخشیدم و
بی هراس به زیر پایت انداختم.
راستی دلم را دیدی؟


:: برچسب‌ها: همیشه,
 
.:: ::.
 
خوش به حال من
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 3 شهريور 1390 در ساعت 18:33

خوش به حال من ودریا و غروب و خورشید
و چه بی ذوق جهانی که مرا با تو ندید
رشته ای جنس همان رشته که بر گردن توست
چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید
به کف و ماسه که نایابترین مرجان ها
تپش تبزده ی نبض مرا می فهمید
آسمان روشنی اش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید که خود را به دل من بخشید
ما به اندازه هم سهم ز دریا بردیم
هیچکس مثل تو و من به تفاهم نرسید
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید
من که حتی پی پژواک خودم می گردم
آخرین زمزمه ام را همه ی شهر شنید......


:: برچسب‌ها: خوش به حال من,
 
.:: ::.
 
چرا
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 3 شهريور 1390 در ساعت 18:33

چرا شکسته شد صدایتان؟
چشمهایتان چرا هنوز سکوت کرده اند؟
کبوتران چرا
از کنارتان به ناگهان پر کشیده اند؟
دگر درون مخمل سیاه شب چرا ستاره نیست؟
ستاره های آسمانتان کجاست؟
مه غلیظ و ممتدی کنار رد پایتان به جاست
چه سبقت عجیب و جالبی
چرا نگفته اید
که قصد از این سفر به ناکجاست!


:: برچسب‌ها: چرا ,
 
.:: ::.
 
کاش می شد
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 3 شهريور 1390 در ساعت 18:32


کاش می شد برای ناب ترین عشق ها ارزشی قایل شویم
کاش از این نابسامانی روحها می گریختیم
چقدر در خاکستری روزگاران غرق شده ایم
من دلم برای لبخندهای روشن تنگ شده
من هنوز دلم می خواهد در آسمان آرزوها پرواز کنم
چقدر سنگدلیم که دلمان در قفس طلایی نباید ها اسیر می کنیم
این نهایت بی رحمیست که یاد تبسمهای کوچکمان را
در خوشی ها قاب کنیم و بر دیوار سنگی قلبمان بیاویزیم......


:: برچسب‌ها: کاش می شد,
 
.:: ::.
 
دلتنگم
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 3 شهريور 1390 در ساعت 18:31


دلتنگم . . . دلتنگ چه ! نمی دانم !
راستش را بگویم دلتنگ همانی ام که نه تو می دانی و نه من... !
نه ! نه !
بگذار راستش را بگویم !
نه دلتنگ لحظه های تازه ام و
نه دلتنگ شروع زندگی دوباره . . .
دلتنگم . . . دلتنگ خود خود تــــــو... !!!!
" حرف بزن ابر مرا باز کن . . .
دیر زمانیست که بارانی ام ! "


:: برچسب‌ها: دلتنگم,
 
.:: ::.
 
با یاد تو
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 3 شهريور 1390 در ساعت 18:31


بگذار در میان این ویرانه ها و بیغوله ها در گوشه ای ارامشم را نهان کنم
بگذار درمیان هیاهوی این گرگ صفتان دلخوش به نوای نی باشم
بگذارآرام گیرم حال که تو برایم ارامش را خواستی
بگذار دلخوش به دنیای سرسبز کوچک خود باشم که مهمانش را تو برایم خوانده ای
بگذار کلبه ای گرم و ارام داشته باشم
تا میزبان خوبی برای تو و مهمانت باشم
و مگذار که این کلبه کوچک و گرم دستخوش هجوم طوفانهای وحشی و سرد زمانه باشد
که من این خانه را با محکم ترین ها ساخته ام
"با یاد تو "


:: برچسب‌ها: با یاد تو ,
 
.:: ::.
 
عاشقانه ها
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 3 شهريور 1390 در ساعت 18:12


عاشقانه هایی که برایت مینویسم؛
مثل آن چای هایی هستند که خورده نمیشوند !
یخ میکنند و باید دور ریخت !
فنجانت را بده دوباره پر کنم بانو...


:: برچسب‌ها: عاشقانه ها,
 
.:: ::.
 
روح الله داداشی جان خود را از دست داد
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 27 تير 1390 در ساعت 20:36

روح الله داداشی


تاریخ تولد: ۱۳۶۰

محل تولد: کرج

قد: ۱۸۸ سانتی متر

وزن: ۱۲۵ کیلوگرم

شغل: آزاد

نام مربی: علی داداشی

ورزش های اولیه: کشتی، پرورش اندام

خبر خوشحال کنند : پلیس قاتلان را دستگیر کرد

 

روح الله داداشی ‘ قوی ترین مرد ایران و جهان در درگیری با سه جوان جان خود را از دست داده است.

به گزارش فانیها ، داداشی شب گذشته به همراه یکی از دوستانش با خودروی شخصی اش از سمت شمال به جنوب در خیابان گلشهر کرج در حرکت بود که در ازدحام خودروها بین راننده یک دستگاه پراید و داداشی درگیری لفظی بوجود می آید.

این درگیری لفظی بین روح الله داداشی و سه سرنشین خودرو پراید تا خیابان پونه کرج ادامه می یابد و در نهایت سرنشینان ، از دو خودرو پیاده شده و به درگیری فیزیکی می پردازند.

در این در گیری یکی از سرنشینان پراید چند ضربه چاقو به گردن و سینه روح الله داداشی وارد می کند و بلافاصله به همراه دو سرنشین دیگر پراید متواری می شوند.

شدت جراحات وارده به حدی بود که داداشی قبل از انتقال به بیمارستان جان خود را از دست می دهد.

روح الله داداشی چند دوره عنوان قوی ترین مرد ایران / مردان آهنین / را به خود اختصاص داد.

وی در رقابتهای قوی ترین مردان جهان که سال گذشته با شرکت ۱۲ تن از قوی ترین مردان جهان در جزیره قشم برگزار شد عنوان قهرمانی را کسب کرد.

عملیات ویژه دستگیری عاملان قتل داداشی

رئیس شورای تامین و فرماندار کرج گفت: عملیات ویژه شناسایی و دستگیری عاملان قتل “داداشی” آغاز شده است و متهمان به زودی به دست قانون سپرده شده و مجازات می شوند.

مهدی ایران نژاد اظهار داشت: از آغازین ساعات وقوع قتل ورزشکار کرجی مسئولین کرج به همراه نیروی انتظامی با توجه به اهمیت این موضوع در تلاش برای بررسی جزئیات حادثه قتل ورزشکار کرجی هستند.

وی افزود: در همین راستا عملیات ویژه شناسایی و دستگیری عاملان حادثه آغاز شده است. این مسئول با بیان تسلیت به خانواده مرحوم داداشی و جامعه ورزش کشور از تلاشهای جدی برای شناسایی عوامل این حادثه و مجازات آنان خبر داد.

روح الله داداشی روز دوشنبه تشییع می‌شود
پیکر مرحوم روح الله داداشی قهرمان قویترین مردان ایران و جهان فردا تشییع و به خاک سپرده می‌شود. شامگاه شنبه روح الله داداشی قهرمان رقابتهای قوی ترین مردان ایران و جهان در درگیری با برخی افراد ناشناش به قتل رسید.

خانواده مرحوم داداشی در گفتگو با مهر اعلام کردند: پیکر این ورزشکار فردا از مقابل منزل وی در خیابان مالک اشتر حصارک به سمت امامزاده محمد (ص) شهرستان کرج تشییع می شود. محل خاکسپاری پیکر این ورزشکار هنوز مشخص نشده است و احتمال دارد وی به قطعه نام آوران بهشت زهرا منتقل شود و یا در یکی از امامزادگان محمد(ص) و یا امامزاده طاهر در کرج به خاک سپرده شود.

روح الله داداشی متولد سال ۱۳۶۰ بود و در دوران فعالیت ورزشی خود ۷ دوره قهرمانی کرج ، ۲ دوره قهرمانی تهران، ۲ دوره قهرمان ایرانی در رشته پرورش اندام و در قویترین مردان یک دوره چهارم ایران، ۲ دوره سوم ایران یک دوره قهرمانی کشور، ۲ دوره قویترین مردان آهنین، یک دوره سوم جهان و یک دوره اول جهان را در کارنامه داشت.

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 24 تير 1390 در ساعت 22:13

کمی...
قدم می زنیم...
کمی...
صحبت می کنیم...
کمی ...
میخندیم...
کمی ...
ناسزا می گوییم...
کمی ...
می دویم...
کمی ...
همدیگر را قانع می کنیم...

منو غمم را می گویم...

تصمیم میگیریم...
کمی...
با هم زندگی کنیم...
فقط کمی ...تنهاییم...

 
.:: ::.
 
گفتی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 23 تير 1390 در ساعت 1:12

گفتی که اهسته بیام مگر تو اهسته رفتی ؟؟؟؟

ناقوس زنگار گرفته قلب مرا به گریه وا داشتی لبان به هم دوخته ام را گشودی چشمسار چشمان خشکیده ام را سیراب کردی اهسته رفتی؟؟؟؟؟؟

پس که بود که شیشه پنجره دلم را شکست؟ اما من اهسته میام نترس ارام بخواب برای بیداریت تلاشی ندارم اما به یک شرط هر گاه کناره توام ارام باشی بگذاری بگریم بگذاری سر زنشت کنم از تنهایم.

 
.:: ::.
 
کجا
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 23 تير 1390 در ساعت 1:11

کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
تو را گم می کنم هر روز و پیدا می کنم هر شب
بدین سان خوابها را با تو زیبا می کنم هر شب
تبی این گاه را چون کوه سنگین می کند آنگاه
چه آتشها که در این کوه برپا می کنم هر شب
تماشایی است پیچ و تاب آتش ها …. خوشا بر من
که پیچ و تاب آتش را تماشا می کنم هر شب
مرا یک شب تحمل کن که تا باور کنی ای دوست
چگونه با جنون خود مدارا می کنم هر شب
چنان دستم تهی گردیده از گرمای دست تو
که این یخ کرده را از بیکسی ها می کنم هرشب
تمام سایه ها را می کشم بر روزن مهتاب
حضورم را ز چشم شهر حاشا می کنم هر شب
دلم فریاد می خواهد ولی در انزوای خویش
چه بی آزار با دیوار نجوا می کنم هر شب
کجا دنبال مفهومی برای عشق می گردی ؟
که من این واژه را تا صبح معنا می کنم هر شب

 
.:: ::.
 
تو نیستی که
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 21 تير 1390 در ساعت 15:16


تو نیستی که ببینی چگونه دور از تو
به روی هرچه در این خانه ست
غبار سربی اندوه بال گسترده است
تو نیستی که ببینی دل رمیده من
بجز تو یاد همه چیز را رها کرده است
غروب های غریب
در این رواق نیاز
پرنده ساکت و غمگین
ستاره بیمار است
دو چشم خسته من
در این امید عبث
دو شمع سوخته جان همیشه بیدار است
تو نیستی که ببینی


 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 21 تير 1390 در ساعت 15:15

از سهراب سپهری :

بزرگ بود
و از اهالی امروز بود
و با تمام افق های باز نسبت داشت
و لحن آب و زمین را چه خوب می فهمید

...

از احمد شاملو:

به جستجوی تو
بر درگاه کوه می گریم ،
در آستانه ی دریا و علف

به جستجوی تو
در معبر بادها می گریم،
در چار راه فصول،
در چار چوب شکسته پنجره ای
که آسمان ابر آلوده را
قابی کهنه می گیرد.

...

از پوران فرخزاد:

در میان عمیق ترین تاریکی ها
به دو چشم غمگینی می اندیشم
و به پنجه هایی که
خاک،خاک مهربان آن را می پوشاند

...

از اخوان ثالث:

چه بود؟ این تیر بی رحم از کجا آمد؟
که غمگین باغِ بی آواز ما را باز
درین محرومی و عریانی پاییز ،
بدینسان ناگهان خاموش و خالی کرد
از آن تنها و تنها قمریِ محزون و خوشخوان نیز؟

 
.:: ::.
 
گاهی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 21 تير 1390 در ساعت 15:14

گاهی دلم میخواد خودم رو بغل کنم!...ببرمش روی تخت بخوابونمش!...لحاف رو بکشم روش!...دست ببرم لای موهاش و نوازشش کنم!...حتی براش لالایی بخونم!...وسط گریه هاش بگم غصه نخور خودم جان!!...درست میشه!...درست میشه!...اگر هم نشد به جهنم!...تموم میشه!...بالاخره تموم میشه!!...

 
.:: ::.
 
این قبیله
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 21 تير 1390 در ساعت 15:13


عادت این" قبیله" این است؟!
دور آتشی که تو میسوزی
می رقصند..!!!


 
.:: ::.
 
نمـی بخشمـت ...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 21 تير 1390 در ساعت 15:12

نمـی بخشمـت ... !!!
ولـــــی " فــراموشت " می کنــــــــم ...
همیشــــــــه بـه همین ســـادگی از آدمـــای بـــــی ارزش مـی گــذرم

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 20 تير 1390 در ساعت 9:54

فـــــــــرقی نکرد!

هفت بار در روز
حمــــــــد بود یا تـــــوحید؟
نمیدانم
ولی خواندم!

صد و ده بار
...اکبـــــــر بود یا علـــــی ؟
نمیدانم
ولی خواندم!

فرقــــــــی نکرد!

نـــه من
به راهِ تــــو شدم

نـــــــه تو با دلِ من
راه آمـــــــــــدی....!!

 
.:: ::.
 
امان...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 20 تير 1390 در ساعت 9:33




امان از بوی یه عطر خاص...


که باهاش خاطره داری...


اگر یه جایی به مشامت بخوره...


تا کجاهای خاطره میتونه تو رو ببره...


...و چه احساسی رو برات زنده می کنه...


دمار از روزگارت در میاره..

 
.:: ::.
 
فریدون مشیری....
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 19 تير 1390 در ساعت 15:37

همیشه وقتی تنها و نا امید و ملول
تنت ، روانت ، از دست این و آن خسته ست

همیشه وقتی رخسار این جهان ، تاریک
همیشه وقتی درهای آسمان بسته ست

همیشه گوشه گرمی به نام « دل » با توست
که صادقانه تر از هر که با تو پیوسته ست

به دل پناه ببر ! آخرین پناهت اوست
تو را چنان که تمنای توست ، دارد دوست

 
.:: ::.
 
شکستنی است
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 19 تير 1390 در ساعت 15:22


روی قلبی نوشته بود شکستنی است مواظب باشید ولی من روی قلبم نوشتم شکسته است راحت باشید

 
.:: ::.
 
آهنگ
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 19 تير 1390 در ساعت 15:21


آهنگ زنگ من روي موبايلت با بقيه فرق داشت،
ولي آهنگ زنگت رو موبايلم مثل بقيه بود !!
....
تو به خاطر اينكه بفهمي منم و من به خاطر اينكه فكر كنم تويی

 
.:: ::.
 
غريب
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 19 تير 1390 در ساعت 15:20


غريب تر از زني كه اشك مي ريزد، مرديست كه هنوز نمي داند چگونه بايد زن را آرام كند

 
.:: ::.
 
آغوشــــــت
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 19 تير 1390 در ساعت 15:19


آغوشـــــــت غـــــــاری است

که وســــــــوسه میکند

همــه را برای پیــــــــامبر شدن !!!

 
.:: ::.
 
عشق
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 19 تير 1390 در ساعت 15:17


عشق چنان از احترام سرشار است که آزادی را هدیه می کند. و اگر عشق آزادی به همراه نیاورد، عشق نیست؛ چیز دیگریست

 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 45 صفحه بعد

 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.