.
 

 
 

 
 
 

 
.
 
 

به وبلاگ بهترین ها خوش آمدید
ایمیل مدیر :

» شهريور 1390
» تير 1390
» خرداد 1390
» ارديبهشت 1390
» فروردين 1390
» اسفند 1389
» بهمن 1389
» دی 1389
» آذر 1389

» چت روم
» ترک یک گناه...خود ارضایی
» ****lip2lip****
» ****lip2lip****
» Just Download
» انبار عکس
» وبلاگ طرفداران جاستین بیبر
» طرفداران جاستین بیبر
» آموزش آهنگ سازی-میکس و مستر
» طلوع ترانه
» بهترین محصولات
» به یاری اهورا مزدا
» Live Music and Entertainment
» کیت اگزوز
» زنون قوی
» چراغ لیزری دوچرخه

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان بهترین ها و جدیدترین ها و آدرس afshinzehtab.LoxBlog.com لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 86
بازدید ماه : 86
بازدید کل : 80614
تعداد مطالب : 1344
تعداد نظرات : 25
تعداد آنلاین : 1



این صفحه را به اشتراک بگذارید

RSS
 
یغما گلرویی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 19 تير 1390 در ساعت 15:12

موقعی که کلیه ت حراج می شه
وقتی که خونِ رگاتو می فروشی
وقتی مجبوری که از پشتِ شیشه
با خودت حرف بزنی با یه گشی
دیگه فرقی نداره دموکراسی، با اختناق
زیرِ سایه ی درخت باشی، یا سایه ی چماق
گرسنه که باشی، می تونی دولا شی
می تونی تسلیمِ این دیکتاتورها شی
می تونی چشماتو ببندی رو رگبار
می تونی یه آجر باشی رو این دیوار

 
.:: ::.
 
باورم نیست
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 18 تير 1390 در ساعت 13:59

باورم نیست او ساده تر از آب مرا آتش زد...   
نام من عشق است، آیا می شناسیدم؟
زخمی ام، زخمی سراپا، می شناسیدم؟
با شما طی کرده ام راه درازی را
خسته هستم، خسته، آیا می شناسیدم؟
مسخ کرده چهره ام را گر چه اين ايام
با همين ديدار حتي مي شناسيدم؟
من همانم آشناي سال هاي دور
رفته ام از يادتان، يا مي شناسيدم؟
♥ ♥ ♥ ♥

اگر مي دانستي که چقدر دوستت دارم
سکوت را فراموش می کردی
تمامي ذرات وجودت، عشق را فرياد مي کرد
اگر مي دانستي که چقدر دوستت دارم
چشمهايم را مي شستی
و اشکهایم را با دستان عاشقت به باد می دادی
اگر مي دانستي که چقدر دوستت دارم
نگاهت را تا ابد بر من مي دوختي
تا من بر سکوت نگاه تو رازهاي يک عشق
زميني را با خود به عرش خداوند ببرم
اي کاش مي دانستی
اگر مي دانستي که چقدر دوستت دارم
هرگز قلبم را نمي شکستي

♥ ♥ ♥ ♥
کنون بگذار با تنهایی خود همنشین باشم
رها از قید این آلودگی های زمین باشم
به جرم عاشقی رویای ام خوانند باکم نیست
به ذات خود خیانت کرده ام گر غیر از این باشم

 
.:: ::.
 
تو
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 17 تير 1390 در ساعت 21:48


تو دروغگو نيستي
من حواسم پرت است!
گفته بودي دوستم داري بي اندازه،
خوب كه فكر مي كنم
تازه مي فهمم كه "بي اندازه" يعني چه!

 
.:: ::.
 
گذشت
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 17 تير 1390 در ساعت 16:29

گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم
حالا یک بار از شهر می رویم …
یک بار از دیار …
یک بار از یاد…
یک بار از دل …
و یک بار از دست …

 
.:: ::.
 
مثل کبريت
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 17 تير 1390 در ساعت 16:27


مثل کبريت کشيدن درباد، ديدنت، دشواراست
من به معجزه عشق ايمان، دارم
مي کشم اخرين دانه کبريتم رادر، باد
هرچه باداباد!


 
.:: ::.
 
دکتر علی شریعتی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 17 تير 1390 در ساعت 16:24


من رقص دختران هندی را بیشتر از نماز پدر ومادرم دوست دارم زیرا انان از سر شوق می رقصند وانان از سر ترس

 
.:: ::.
 
می ترسی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 14 تير 1390 در ساعت 21:32


می ترسی
آنچه میان ماست
فاش شود....؟
با چــشـم نامه بده!

می ترسی
از دلم نگویی و من برنجم؟
با عشق نامه بده!

می ترسی
دنیا میان ما دیوار شود؟

ای جانت به سلامت!

اول به چشمت
عشق

بعد
نامه بده......!!

 
.:: ::.
 
زیر باران
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 14 تير 1390 در ساعت 18:31


پارسال با او زیر باران راه می رفتم"امسال راه رفتن او را با دیگری"زیر باران اشکهایم دیدم"شاید باران پارسال اشک های فرد دیگری بود!!!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 14 تير 1390 در ساعت 4:6


وقتی قبلا بهترین ها رو توی یه نفر دیــــده باشی ؛

ســخت می تونی خوبــــی ها رو تو یکی دیگـــه پیدا کنی!!

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 14 تير 1390 در ساعت 4:3

دیروز

ما زندگی را

به بازی گرفتیم
امروز,او

ما را...

فردا؟


 
.:: ::.
 
نقطه چين...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 14 تير 1390 در ساعت 4:2


من و تو نقطه چين...

يا علامت سوال؟

علامت تعجب!ويرگول،يا نقطه
.........
چه فرقي مي كند؟

بهتر است بگوييم

من و تو و كلي فاصله

حتي به كوچكي همان نقطه


 
.:: ::.
 
نيامدي
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 14 تير 1390 در ساعت 4:0

امشب نيامدي
دلواپسي يك لحظه امانم نداد
نگفتي من هم دلي دارم؟!
و اشك‌هاي ناگفته‌اي براي تو
براي باران!
پس چرا اين طور بي‌خيال
به دل‌تنگي‌هايم لبخند مي‌زني؟!
يك امشب كه من از سر نياز
در كنار مهرباني توام
اين‌قدر نامهربان نباش!!!
دستي بر غبار ديرسال اين پنجره‌ها بكش!
بگذار بوي بهار و بابونه
به اتاق من هم بيايد..
مگر چه مي ‌شود ؟!

 
.:: ::.
 
چـــــگونه??!!
نویسنده افشین  تاریخ ارسال سه شنبه 14 تير 1390 در ساعت 3:52

چـــــگونه
اعتماد کنم
به آبیِ آســــمانی که
بادهایش
سخن چینند
و
کلاغـــــهایش
من و تو را
چــــــهل بار
قـــــار قــــــار میکنند......؟!
صبــــــــوری کن!
ســـــیاهیِ شــــــــب که دمید !
بــــــه آغـــــوشت میکشـــــم ...!

 
.:: ::.
 
تنهایی
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 13 تير 1390 در ساعت 23:18

وقتی خراب میشوی
وقتی تو را ترک میکنند
یک گوشه ای از این دنیا مینشینی
و تنهاییت را
با کوچه تقسیم میکنی

بیهوده دلت گرفته
بیهوده!
تا بوده جهان
جهان همین بوده!
باید بروی به دیدنش باید...
باری به هزار سال ابری هم
باران به اتاق تو نمی‌آید!
اینکه میگم تنهام، نه اینکه کسی دور و اطرافم نیست
شاید هزاران نفر هم باشن
اما تا زمانی که
اونی که باید باشه
نباشه
تنهایی

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال شنبه 11 تير 1390 در ساعت 13:50

دخترم تاريخ را تکرار کرد
قصه ي ساسانيان را باز گفت

تا به خاطر بسپرد آن قصه را
چون به پايان آمد، از آغاز گفت

بر زبانش هم چو طوطي مي گذشت
آن چه با او گفته بود استاد او :

داستان اردشير بابکان
قصه ي نوشيروان و داد او

قصه اي از آن شکوه و فرّ او
کز فروغش چشم گردون خيره شد

زان جلال ايزدي کز جلوه اش
مهر و مه در چشم دشمن تيره شد

تا بدان جا کز گذشت روزگار
داستان خسروان از ياد رفت

تا بدان جا کز نهيب تندباد
خوشه هاي زر نشان بر باد رفت

اشک گرمي در دو چشمش حلقه بست
بر کلامش لرزه ي اندوه ريخت

تا نبينم در نگاهش يأس را
ديده اش از ديده ي من مي گريخت

گفت : ديدي با «زبان پاک» ما
کينه توزي هاي آن تازي چه کرد؟

گفتمش : «فردوسي» پاکيزه راي
ديدي اما در سخن سازي چه کرد؟

گفت : ديدي پتک شوم روزگار
«بارگاه تاجداران» را شکست ؟

گفتم اما اشک «خاقاني» چو لعل
تاج شد بر تارک «ايوان» نشست

گفت: از «پرويز» جز افسانه نيست
نيست باقي زان طلايي بوستان

گفتمش : با «سعدي» شيرين سخن
رو به سوي بوستان با دوستان

گفت : از چنگ «نکيسا» نغمه اي
از چه رو ديگر نمي آيد به گوش؟

گفتمش : با شعر «حافظ» نغمه ها
سر دهد در گوش پندارت سروش

گفت : در بنيان «استغناي» ما
آتشي فرهنگ سوز انگيختند

گفتم : اما سال ها بگذشت و باز
دست در دامان ما آويختند

لفظ تازي گوهري گر عرضه کرد
زادگاه گوهرش «درياي» ماست

در جهان ماه اي اگر تابنده شد
آفتابش «بوعلي سيناي» ماست

زيستن در خون ما آميزه بود
نيستي را، روح ما هرگز نديد

قُقنُسي* گر سوخت، از خاکسترش
قُقنُسي پر شورتر، آمد پديد

جسم ما «کوه» است، کوهي استوار
کوه را انديشه از کولاک نيست

روح ما «دريا» ست، دريايي عظيم
هيچ دريا را ز توفان باک نيست

آن همه سيلاب هاي خانه کَن
سوي دريا آمد و آرام شد

هر که در سر پخت سودايي ز نام
پيش ما «نام آوران» گمنام شد

 
.:: ::.
 
به سلامتی...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 10 تير 1390 در ساعت 21:36

به سلامتی اونایی که می دونی هیچ وقت نمی تونی بهشون زنگ بزنی ولی بازم دلت نمی یاد شمارشونو از فون بوکت پاک کنی.....ا


به سلامتی بیل!
که هرچه ‌قدر بره تو خاک، بازم برّاق‌تر می‌شه.


به سلامتی عقرب!
که به خواری تن نمی ده

عرض شود که عقرب وقتی تو آتیش می‌ره و دورش همش آتیشه با نیشش خودش می‌کُشه که کسی ناله‌هاشو نشنوه


به سلامتی سیم خاردار!
که پشت و رو نداره



به سلامتی اونی که بی کسه ولی ناکس نیست


به سلامتي همه خوبا كه سخت مشغول شطرنج زندگي اند و نميدونن ما مات رفاقتشون هستيم

به سلامتی اونی که باخت تا رفیقش برنده باشه



بسلامتی بچه های قدیم كه با ذغال واسه ی خودشون سبیل می ذاشتن تا شبیه باباهاشون بشن
نه بچه های الان كه ابروهاشون رو بر می دارن تا شبیه مادراشون بشن


به سلامتی دریا!
که ماهی گندیده‌هاشو دور
نمی‌ریزه



گل آفتابگردان را گفتند: چراشبها سرت را پایین می اندازی؟ گفت :ستاره چشمک میزند، نمیخواهم به خورشید خیانت کنم..........

به سلامتی همه اونایی که مثل گل آفتابگردان هستند



به سلامتی آسمون که با اون همه ستاره اش یه ذره ادعا نداره
ولی یه سرهنگ با سه تا ستاره اش دهن عالم و آدمو سرویس کرده


و به سلامتی میخی که هرچی توسرش زدن خم نشد

 
.:: ::.
 
راز زندگی مشترک طولانی:
نویسنده افشین  تاریخ ارسال جمعه 10 تير 1390 در ساعت 21:35


هر هفته به یک رستوران زیبا رفته و در زیر نور شمع، شام شاعرانه ایی را صرف نمایید.

البته جدا از هم.



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



چون دو سال است ازدواج کردم، دیگر از تروریست ها وحشتی ندارم.



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



من در ازدواج شانسی نداشته ام، اولی مرا ول کرد و رفت، و دومی این کار را نکرد.



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



اگر زندگی زناشویت را می خواهی نگاه داری باید در زمانی که

اشتباه کردی اعتراف کرده و در غیر این صورت ساکت باشی !



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



من و همسرم بیست سال شاد بودیم تا آنکه با هم آشنا شدیم.



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



یک زن خوب زمانی که اشتباه می کند، همسر خود را می بخشد.



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مردی برای یافتن همسر در روزنامه آگهی داد، فردای آن روز صدها نامه برای او آمد که

نوشته شده بود:

می توانید همسر مرا بگیرید.



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مردی با افتخار گفت: زن من یک فرشته است

مرد دیگری جواب داد: خوش به حالت، زن من هنوز زنده است.



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



نشان داده که فقط ۲۰% مردها عقل دارند

۸۰% بقیه زن دارند !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مردها بر اثر کمبود عاطفه ازدواج می کنند ، بر اثر کمبود حوصله طلاق می دن

ولی نکته جالب اینه که بر اثر کمبود حافظه دوباره ازدواج می کنند !!!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مردها سه تا آرزو دارن :

- اونقدر که مامانشون می گن خوش تیپ باشن !

- اونقدر که بچه شون می گن پولدار باشن !

و مهمتر از همه اینکه :

- اونقدر که زنشون شک داره زن داشته باشن !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



بیشتر مردان موفقیت شون رو مدیون زن اولشون هستند و

زن دومشون رو مدیون موفقیت شون !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مرد اولی : امان از دست این زنها !؟ زنم تمام دارائیمو برداشت و رفت !

دومی : خوش به حالت ! زن من تمام دارائی مو برداشت و نرفت !!!

♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥

زن به شوهر : من احمق بودم که باهات ازدواج کردم !

مرد : عزیزم چرا عصبانی می شی ! خب من هم عاشقت بودم اینو نفهمیدم !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



فرق پیر دختر با پیر پسر:

اولی موفق نشده ازدواج کنه

ولی دومی موفق شده ازدواج نکنه !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



یه ضرب المثل آموزنده هست که می گه :

مردن برای زنی که عاشقشی از زندگی باهاش آسون تره !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مرد به زن : عزیزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دین رو به زندگیم آوردی!

چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا' وجود نداره !!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



زمانی که یک زن که با مردی ازدواج می کند انتظار دارد که او تغییر کند ولی اینگونه نمی شود

زمانی که یک مرد با زنی ازدواج می کند مطمئن است که آن زن تغییر نمی کند و اینگونه می شود



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



یک زن در بحث حرف آخر را می زند

بعد از آن، هر حرفی که مرد بزند، شروع یک بحث جدید است !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



خداوند زن را آفرید تا هیچ مردی به مرگ طبیعی نمیرد !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



زن .یه به شوهرش میگه: شوهر همسایه هر روز صبح که میخواد بره سر کار زنش رو

میبوسه! تو چرا این کار رو نمی کنی؟

شوهر میگه: آخه من که زنه رو خوب نمی شناسم !!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



بچه از باباش میپرسه: بابا، تو بهشت زنها از شوهراشون جدا زندگی میکنند یا باهم هستن؟

باباهه میگه: بچه جون، اگه زنها با شوهراشون یکجا باشن که آنجا دیگه بهشت نمیشه !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مرد احساس را کشف کرد و زن عشق را،

مرد کار را کشف کرد و زن خانه داری را،

مرد پول را اختراع کرد و زن خرید را،

از آن زمان، مرد چیزهای بسیار زیادی کشف و اختراع کرد، و زن همچنان در حال خرید است !!!



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



یک زن نگران آینده است تا زمانی که شوهر کند

یک مرد هرگز نگران آینده نیست تا زمانی که زن بگیرد

یک مرد موفق مردیست که درآمدش بیشتر از مبلغی باشد که زنش خرج می کند

یک زن موفق زنیست که بتواند چنین مردی را پیدا کند



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



برای اینکه با یک مرد شاد باشید باید او را کاملا درک کنید و کمی دوست داشته باشید

برای اینکه با یک زن شاد باشید باید او را کاملا دوست داشته باشید و اصلا سعی نکنید که او را درک کنید



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



مردان متاهل بیشتر از مردان مجرد عمر می کنند در عوض مردان متاهل بیشتر آرزوی مرگ می کنند



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



برنده جایزه نوبل ادبیات در زمان تقدیم جایزه خود به همسرش گفت :

" این جایزه را به همسر عزیزم تقدیم می کنم که با نبودش باعث شد من بتونم این کتاب را تمام کنم " !



♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥♥



زن خوب مثل دایناسور می مونه که نسلش منقرض شده ولی مرد خوب مثل سیمرغ می مونه که از اول یه افسانه بوده!

 
.:: ::.
 
عــــید مبعــــث بــــر شمــــا بهتریــــن هــــا مبــــارک
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 9 تير 1390 در ساعت 18:14


سرزمین مکه هم در ناز شد

از حرا درهای رحمت باز شد

شام میلاد کلام الله شد

مصطفی امشب رسول الله شد

*****

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را انیس و مونس شد

نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت

به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد


عــــید مبعــــث بــــر شمــــا بهتریــــن هــــا مبــــارک

 
.:: ::.
 
عــــید مبعــــث بــــر شمــــا بهتریــــن هــــا مبــــارک
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 9 تير 1390 در ساعت 18:10


ماه فروماند از جمال محمد سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتی نیست در نظر قدر با کمال محمد
وعده‌ی دیدار هر کسی به قیامت لیله‌ی اسری شب وصال محمد
آدم و نوح و خلیل و موسی و عیسی آمده مجموع در ظلال محمد
عرصه‌ی گیتی مجال همت او نیست روز قیامت نگر مجال محمد
وآنهمه پیرایه بسته جنت فردوس بو که قبولش کند بلال محمد
همچو زمین خواهد آسمان که بیفتد تا بدهد بوسه بر نعال محمد
شمس و قمر در زمین حشر نتباد نور نتابد مگر جمال محمد
شاید اگر آفتاب و ماه نتابند پیش دو ابروی چون هلال محمد
چشم مرا تا به خواب دید جمالش خواب نمی‌گیرد از خیال محمد
سعدی اگر عاشقی کنی و جوانی عشق محمد بس است و آل محمد

 
.:: ::.
 
ساده
نویسنده افشین  تاریخ ارسال پنج شنبه 9 تير 1390 در ساعت 2:9

ساده عاشق شدم ، مثل شقایق شدم

ساده قلبم لرزید ، ساده از نگاهم فهمید

من ساده با تو بودم ، ساده از عشق تو سوختم

خیلی ساده بود همه چی ، ساده تر از ساده بود همه چی

دستانم ساده خالی ماند ، چشمانم ساده گریان ماند

قلبم ساده شکست ، ساده در خود مرد

تو چه ساده لبخند میزنی ، چه ساده غم به دل می دهی

ساده ای ، اما در خود گمشده ای

ساده ای ، اما از عشق چیزی نفهمیده ای

ساده می آیی ، ساده می مانی ، ساده می روی

این مرام توست ، ساده دل شکستن در دل توست

تو ساده ای ، ساده تر از عشق من

من اما


چه ساده عاشق شدم ، چه ساده تنها شدم

نگاهت از سادگی بود ، نگاهم از سادگی لبریز شد

و چه ساده بود عشق من به تو

از سادگی پر بود ، به سادگی خالی شد


چه ساده بود ، وقتی با شاخه گلی آمدی و ساده در تو غرق شدم

و چه ساده تماشاگر بیهوده ماندنم بودی

تو رفتی ساده ، من ماندم ساده

تو به سادگی برای همیشه رفتی ، من برای همیشه ساده ماندم

و چه ساده نیستی

چه ساده تنهایی را برایم نقش دادی

و چه زیباست این نقش ساده ی تنهایی
 

 
.:: ::.
 
زندگی مثل...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 8 تير 1390 در ساعت 15:21


گاهی زندگی مثل نفس تنگی می شود..

مثل ایست قلبی!

گاهی نفسم تنگ می شود...
......
گاهی قلبم می ایستد...

و هیچکس نفس نمی شود...

و هیچ کس شوک نمی شود...

و خدا با کتابی زیر بغل

و ریشی تا روی زمین

با پوزخندی فیلسوف مآبانه

مرا از جهنمی می ترساند

که سالهاست در آن می سوزم..

جهنم همین جاست!!

شک نکن

 
.:: ::.
 
وقتي...
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 8 تير 1390 در ساعت 15:19


وقتي
دلتنگ شدي به ياد بيار کسي رو که خيلي دوست داره. .وقتي نااميد شدي به ياد
بيار کسي رو که تنها اميدش تويي. وقتي پر از سکوت شدي به ياد بيار کسي رو
که به صدات محتاجه. وقتي دلت خواست از غصه بشکنه به ياد بيار کسي رو که
توي دلت يه کلبه ساخته. وقتي چشمات تهي از تصويرم شد به ياد بيار کسي رو
...که حتي توي عکسش بهت لبخند ميزنه. وقتي به انگشتات نگاه کردي به ياد بيار
کسي رو که دستاي ظريفش لاي انگشتات گم ميشد

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 8 تير 1390 در ساعت 15:16


من درد تو را ز دست آسان ندهم
دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صد هزار درمان ندهم

الله به فریاد من بی کس رس
فضل و کرمت یار من بی کس بس
هر کسی به کسی و حضرتی مینازد
جز حضرت تو ندارد این بی کس کس

 
.:: ::.
 
نویسنده افشین  تاریخ ارسال چهار شنبه 8 تير 1390 در ساعت 1:17

مشرق نگاهت که غروب می کند

شرق به غرب می شود چشم هایم،

به دنبالت؛

به دنبالش

سرگیجه می گیرد نگاهم،

دلم،

آرزوهایم

 
.:: ::.
 
من کی هستم؟!
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 6 تير 1390 در ساعت 16:32


من کی هستم؟!

من« دوشیزه مکرمه» هستم، وقتی زن ها روی سرم قند می سابند و همزمان قند توی دلم آب می شود.

من «مرحومه مغفوره» هستم، وقتی زیر یک سنگ سیاه گرانیت قشنگ خوابیده ام و احتمالاً هیچ خوابی نمی بینم

من «والده مکرمه» هستم، وقتی اعضای هیات مدیره شرکت پسرم برای خودشیرینی 20 آگهی تسلیت در 20 روزنامه معتبر چاپ می کنند

من «همسری مهربان و مادری فداکار» هستم، وقتی شوهرم ...

برای اثبات وفاداری اش البته تا چهلم- آگهی وفات مرا در صفحه اول پرتیراژترین روزنامه شهر به چاپ می رساند

من «زوجه» هستم، وقتی شوهرم پس از چهار سال و دو ماه و سه روز به حکم قاضی دادگاه خانواده قبول می کند به من و دختر شش ساله ام ماهیانه فقط بیست و پنج هزار تومان ، بدهد

من «سرپرست خانوار» هستم، وقتی شوهرم چهار سال پیش با کامیون قراضه اش از گردنه حیران رد نشد و برای همیشه در ته دره خوابید.

من «خوشگله» هستم، وقتی پسرهای جوان محله زیر تیر چراغ برق وقت شان را بیهودهمی گذرانند.

من «مجید» هستم، وقتی در ایستگاه چراغ برق، اتوبوس خط واحد می ایستد و شوهرم مرا از پیاده رو مقابل صدا می زند.

من «ضعیفه» هستم، وقتی ریش سفیدهای فامیل می خواهند از برادر بزرگم حق ارثم را بگیرند.

من «بی بی» هستم، وقتی تبدیل به یک شیء آرکائیک می شوم و نوه و نتیجه هایم تیک تیک از من عکس می گیرند.

من «مامی» هستم، وقتی دختر نوجوانم در جشن تولد دوستش دروغ پردازی می کند.

من «مادر» هستم، وقتی مورد شماتت همسرم قرار می گیرم چون آن روز به یک مهمانی زنانه رفته بودم و غذای بچه ها را درست نکرده بودم.

من «زنیکه» هستم، وقتی مرد همسایه، تذکرم را در خصوص درست گذاشتن ماشینش در پارکینگ می شنود.

من «مامانی» هستم، وقتی بچه هایم خرم می کنند تا خلاف هایشان را به پدرشان نگویم.

من «ننه» هستم، وقتی شلیته می پوشم و چارقدم را با سنجاق زیر گلویم محکم می کنم و نوه ام خجالت می کشد به دوستانش بگوید من مادربزرگش هستم... به آنها می گوید من خدمتکار پیر مادرش هستم.

من «یک کدبانوی تمام عیار» هستم، وقتی شوهرم آروغ های بودار می زند و کمربندش را روی شکم برآمده اش جابه جا می کند.

من «بانو» هستم، وقتی از مرز پنجاه سالگی گذشته ام و هیچ مردی دلش نمی خواهد وقتش را با من تلف بکند.

من در ماه اول عروسی ام؛ «خانم کوچولو، عروسک، ملوسک، خانمی،عزیزم،عشق من، پیشی، قشنگم، عسلم، ویتامین و.....» هستم.

من در فریادهای شبانه شوهرم، وق دیر به خانه می آید، چند تار موی زنانه روی یقه کتش است و دهانش بوی سگ مرده می دهد، «سلیطه» هستم.

من در محاوره ی دیرپای این کهن بوم ؛ «دلیله محتاله، نفس محیله مکاره، مار،ابلیس،شجره مثمره، اثیری، لکاته و....» هستم.

دامادم به من «وروره جادو» می گوید.

حاج آقا مرا «والده» آقا مصطفی صدا می زند..

من «مادر فولادزره» هستم، وقتی بر سر حقوقم با این و آن می جنگم.

مادرم مرا به خان روستا «کنیز» شما معرفی می کند..

واقعا من کیستم؟

 
.:: ::.
 
هر جا فقط با تو !!!
نویسنده افشین  تاریخ ارسال دو شنبه 6 تير 1390 در ساعت 15:43

هر جا فقط با تو !!!

تا تو این دنیا تو رو دارم...دست از سر دنیا بر نمی دارم

می زنم سایه ی مرگ رو با تیر ،میشه تو دام من اسیر
...
تا دیگه دورو برمون نیاد...دیگه جدایی ما رو نخواد

بی تو نمیخوام جایی برم،با تو نمی ترسم از دردسرم ، باهاش می جنگم تا آخرین

نفس...من خو گرفتم به این قفس،اگر با تو توی قفس باشم ،دلم نمی خواد اصلا رها شم

الاهی لهظه ای بی هم نباشیم...نابود بشه دنیا اگر از هم جدا شیم

 
.:: ::.
 
شمارش انگشتانم
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 5 تير 1390 در ساعت 22:9


نمی خواهم نبودنت از شمارش انگشتانم بیشتر شود..

اما این روزها کاری از دستانم بر نمی آید

 
.:: ::.
 
مي شود..??!
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 5 تير 1390 در ساعت 21:46


مي شود آيا تو را يكبار ديگر نيز ديد؟

يا صدايت را فقط يكبار ديگر هم شنيد؟

مي شود آيا تو را بار دگر احساس كرد؟
...
با تو آيا مي شود تا اوج خوشبختي رسيد؟

مي شود آيا گذشته بازگردد تا كه من

باز يابم راههايي را كه چشمانم نديد؟

 
.:: ::.
 
پنجره
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 5 تير 1390 در ساعت 15:32


پشت تنهایی این پنجره ها
چه به صف آمده غمهای دلم
یک نفر نیست مگر پنجره را باز کند
قصه دیدنم آغاز کند؟
دلم از پرده به جان آمد و از شیشه شکست
چشم من خیره به راه ز دلم می پرسد
آخه باید ز کجا تا به کجا
تا به کی تکیه به دیوار در این چله نشست؟
در دلم پنجره ای رنگ سکوت است
سکوت

 
.:: ::.
 
ببـوسیـدش
نویسنده افشین  تاریخ ارسال یک شنبه 5 تير 1390 در ساعت 15:18


ببـوسیـدش ❤ حتما ً قبـل ِ خواب ببـوسیـدش ❤! حتی اگه با هم دعـوای ِ بـدی کرده باشیـد ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه بهتـون گفته باشه از این زنـدگی ِ کوفتـی خسته شـده ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه برچسـب ِ ” بد اخـلاق ” بهـتون چسبـونده باشه ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه بهتـون گیر ِ بیخـود داده باشه ❤ ببـوسیـدش ❤! گفته باشه از لباسـی که شما عاشقشین متنفـره ! ❤ نفهمیـده باشه شما موهـاتون رو مِش کردین !ببـوسیـدش ❤ حتی اگه بـوی ِ عرق و خستگی میـده ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه یـادش میـره جواب سلام ِ شما رو بـده ❤ ببـوسیـدش !❤ حتی اگه خیلی وقته براتـون گُـل نخـریده ❤ببـوسیـدش ❤!. وقتی زیرپیـرهنی سفیـد ِ حلقه ای پوشیـده و بـازوهای ِ سفیـدش رو با اون پیـچ ِ ماهیچه ای ِ مردونه انداخته بیـرون ❤وقتی صورتش ته ریش ِ جذابی داره❤ وقتی صداش خسته ُ خمار ِ خوابه ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه شما رو رنجـونده و غـرورش نمیذاره دلجـویی کنه ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه گرسنه اس و با شما مثل ِ آشپـز ِ دربـارش برخـورد می کنه ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه یادش میـره ازتـون تشـکر کنه ❤ببـوسیـدش ❤! وقتی براتـون یه آهنگ ِ جدیـد میذاره و می گه ❤ ” اینـو برای تـو آوردم ! ” ❤ وقتی تو چشـاش پـُر ِ خواستنه ❤ وقتی دست های ِ ظریـف ِ دختـرونه تـون میـون ِ دستای ِ زمخت و مردونه اش گم می شن❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه از عصبانیت داریـد دیوونه می شید ❤ببـوسیـدش ❤! حتی اگه شما رو با مادرش مقایسه می کنه ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه با حرص می خوایید از خونه بزنیـد بیـرون و اون محـکم بـازوهاش رو دورتـون حلقه می کنه و وسـط ِ جیـغ های ِ شما با خنـده می گه❤ ” عزیـزم ؛ کجا می خـوای بـری این وقته شب ؟ ❤ببـوسیـدش ❤! وقتی ناغافلی لباسـی رو خریـده که هفته ی پیش ❤ پشت ِ ویتریـن دیدین و فقـط یه کلمه گفتین این چه خوشگله ! ❤ وقتی دست هاش پـُر از خریـد خونه ان و درُ با پـاش می بنـده ❤ وقتی با نگاهـی پـُر از تحسین سر تا پاتـون رو برانـداز می کنه ❤ببـوسیـدش ❤! حتی اگه تـوی ِ شرکـت پیـاز خورده و تا موهاش بـو میدن ❤ ببـوسیـدش ❤! حتی اگه با دوست هاش تلفنـی یک ساعـت حرف می زنه و شامتـون سـرد شده ❤ حتی اگه رو دنـده ی ” نه ” گفتن افتـاده ❤ببـوسیـدش ❤! وقتی شمـا رو وسـط ِ آرایش کردن می بوسه ❤ وقتی باهاتـون کُشتـی می گیـره و مثل ِ پـَر از رو زمین بلنـدتون می کنه ❤ ! وقتی تو دلتنگی هاتون داوطلبانه می بردتـون بیـرون و شما رو تو شهـر می گردونه ❤ ببـوسیـدش ❤! حتماً قبـل خـواب ببـوسیـدش ❤!شایـد فـردایی نباشـه ❤ شایـد شما فـردا نباشیـدببـوسیـدش


 
.:: ::.
 
عناوین آخرین مطالب بلاگ من


صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 45 صفحه بعد

 
 
 

  .:: Design By : Afshin Zehtab ::.