گفتی که اهسته بیام مگر تو اهسته رفتی ؟؟؟؟
ناقوس زنگار گرفته قلب مرا به گریه وا داشتی لبان به هم دوخته ام را گشودی چشمسار چشمان خشکیده ام را سیراب کردی اهسته رفتی؟؟؟؟؟؟
پس که بود که شیشه پنجره دلم را شکست؟ اما من اهسته میام نترس ارام بخواب برای بیداریت تلاشی ندارم اما به یک شرط هر گاه کناره توام ارام باشی بگذاری بگریم بگذاری سر زنشت کنم از تنهایم.
نظرات شما عزیزان: