نویسنده افشین
تاریخ ارسال چهار شنبه 21 ارديبهشت 1390
در ساعت 19:4
اسم قاشق رو گذاشتی قطار...هواپیما...کشتی ....
تا یک لقمه بیشتر بخورم ..!
یادت هست مادر؟
شدی خلبان ؛ ملوان ؛ لوکوموتیوران..! می گفتی بخور تا بزرگ بشی
قوی بشی ؛ آقا شیره بشی.!
........................و من عادت کردم که هر چیزی را بدون اینکه دوست داشته باشم قورت بدهم
حتی بغض های نترکیده ام را.
نظرات شما عزیزان: