دل زود باورم را ، به کرشمه ای ربودی
چو نیاز ما فزو...ن شد ، تو بناز خود فزودی
بهم الفتی گرفتیم ، ولی رمیدی از ما
من و دل همان که بودیم و ، تو آن نه ای که بودی
من از آن کشم ندامت ، که ترا نیازمودم
تو چرا ز من گریزی ، که وفایم آزمودی
ز درون بود خروشم ، ولی از لب خموشم ،
نه شکایتی شنیدی ، نه شکایتی شنودی
نظرات شما عزیزان: