انتظار...
تنها در کوچه ای تاریک...در انتظارش...
انتظاری که بوی او را می دهد...
انتظاری که ثانیه هایش سالهاست...
جای خالی اش در وجودم بیداد می کند...
وجودم همچون گلدانی خالیست...
گلدانی خاک گرفته که زمانی گل سرخی را در بر گرفته بود...
تنها در کوچه ای تاریک...در انتظارش...
نور امید به آمدنش نیز خاموش شد و کوچه تاریکتر شد...
تنها در کوچه ای تاریک بدون امید ولی همیشه منتظر...
![](http://up.iranblog.com/images/65osztkey4b5olpa6sbi.jpg)
نظرات شما عزیزان: