![](http://up.iranblog.com/images/duq294si0njsemju0uu.jpg)
باران که میبارد، میل در آغوش کشیدنت و بوسیدنت افزون میشود
و شعلههای سرکش این میل جانم را میسوزاند.
زیر باران میروم و خیره به آسمان آرزو میکنم:
ای کاش کنارم بودی دلارام من،
زیر این باران دوشادوش هم و دست در دست هم...
عاشقتر از همیشه، شیداتر و دیوانهتر...
فارغ از همه بایدها و نبایدهای عالم، فارغ از حس پشیمانی و پریشانی...
شاید مست مست، شاید مدهوش و مخمور، شاید...
آری رها... رها از همه بندهای این جسم و این عالم،
رها از همه خط قرمزها و تابلوهای ممنوع...
رها از هر چه قانون و قاعده و محدوده...
تو نیز عاشقتر و شیداتر... تو نیز مخمور و مست...
اندکی عاشقانهتر زیر این باران بمان
ابر را بوسیدهام تا بوسه بارانت کند...
نظرات شما عزیزان: