![](http://up.iranblog.com/images/i3ad87mjiasrnpsihi7.jpg)
تو چرا از دل من باز فراری شده ای؟
تو چرا سبز ترین خاطره را ، ز میان دل خود ، رد کردی؟
من تمام سال ها عشق تو را جار زدم و میان گل ها ، من همان عشق ، همان خاطره را زار زدم.
این همان عشق من است
تو به تردید قسم می خوردی و تمام سال ها تو به تسلیم دل بی رحمت گام ها را به عقب می بردی.
کی شود عشق به صحرازدگان درس دهد؟
من که گویم هیهات! چه تماشایی شدی ای دل من!
دل من تو کمی از فاصله ها درس بگیر. صبر کن شامگهت نزدیک است.
درد را در دل خود جای مده!
من تمام دل خود ، راه ، تمام عشق را به خدایی که در این دل باقی است ، سجده ای شکر بجا آوردم
او که این حادثه را می داند- او که در حادثه ی تنهایی دل من را فهمید
من تمام عمر این خاطره را با تمام صلواتی که در این جاری است ، همه تقدیم خدایم کردم
من به او مدیونم- من به او سجده کنم تا به سحر از دل خود
عشق ، تمنا و وصال همه را به همان عشق ، همان شور و شعف با دو دست دل خود می کنم تقدیمش
من به او مدیونم
من به تو مدیونم
او تمام راه را به تماشای دلم صبر نکرد ، شاید او فاتحه ای را ز برای دل خود ختمی کرد
ولی انگار برایم باقی است
او به زیبای کمین کرده ی این دل تبسم کرده-ولی انگار که می آید و خواهان تماشای دلم خواهد شد
من به زیبایی این عشق کمی شک دارم
ای خدایم تو بگو ، تو که زیبایی این عرش و زمین همه در سیطره ی آن همه زیبایی توست
تو به رنگینی این عشق نجاتم دادی ، تو به فریاد دلم باز جوابی بده و دل من را به همان عشق خودت تسکین ده
تو بگو که من اینجا خدایی دارم ، تو بگو خانه ی این دل به خدا نزدیک است
ولی انگار که او باز نفهمید خدایم اینجاست من به تو مدیونم
ای که تنهایی این دل به نگاهت خندید و تمام هدفم عشق و تمنای تو شد
من تمام سال ها به ضیافت و به مهمانی تو دل خوشم و به سبکبار شدن مشتاقم
تو دلم را بردی ، تو که در ثانیه های عمرم هر دمش را به کنارم بودی
من به ایثار ونگاهت دل خود را دیدم ، دیده ام خاطره های خودم و تو که در آن نقش زده و تمام دل من حک شده از نقش تو بود
تو بیا باز صدایم ابری است و به یکباره تمام عشق را به تمنای تو من می بینم ، تو همینجا به کنارم آیی
و من از عمق دلم باز هواخواه توام
به تو می اندیشم ، در همه ثانیه ها من به تو می اندیشم
ای خدایم به سلامت قدمی می گیرم و به زیباکده ی عشق سلامی دارم
تو در این حادثه ها باز کنارم هستی و رهایی و تحمل به دلم نقش زده
و تو این بار به تماشای دلم می آیی - ای خدای زیبا-
من به آزین شدن این دل خود خوشحالم و به خود می بالم که خدایم اینجاست و دوباره گویم
من به تو مدیونم... من به تو مدیونم......
نظرات شما عزیزان: