ادت می یاد یه روز گل سرخ عشق و علاقه به تو رو تو گلدون قلبم کاشتم.
یادت می یاد هر روز با ذره ذره ی وجودم آبش می دادم.
گل من روز به روز بزرگتر و زیباتر می شد.همه می دیدنش و حسرت
می خوردند.همه دلشون یه گل سرخ مثل گل من می خواست.تا اینکه
خزون نتونست بیشتر از این وجود گلم رو تحمل کنه.یه روز اومد و اونو پرپر
کرد و تمام گلبرگاشو ریخت تو دامن باد.
و حالا از گل نازنین من فقط یه شاخه مونده.یه شاخه ی خشک بدون گلبرگ.
کاش می اومدی.شاید اونوقت تو گلدون قلبم گل عشق تو دوباره جون
می گرفت.دوباره سبز می شد.دوباره جوونه میزد.کاش...
ولی افسوس...
نظرات شما عزیزان: