طره قطره اگر چه آب شدیـم
ابـر بودیـم و آفـتاب شدیـم
ساخت ما را همو که می پنداشت
به یکی جرعه اش خراب شدیم
هی مترسک کلاه را بردار
مـا کلاغـان دگر عقاب شدیم
ما از آن سودن و نیاسودن
سنگ زیرین آسیاب شدیم
گوش کـن ما خروش و خشم تو را
همچنان کـوه بازتاب شدیم
اینک این تو که چهره می پوشی
اینک این ما که بی نقاب شدیم
مـا که ای زندگی به خاموشی
هــر سوال تو را جواب شدیم
دیگر از جان ما چه می خواهی ؟
ما که با مرگ بی حساب شدیم
نظرات شما عزیزان: