
به آخرین برگ سپیداری که در یک پائیز
در مقابل باد همچنان مقاومت می کرد.
آخرین برگ
ریشه دارم در خاک کهنم
پرچم عشق است حرفم
سخنم
جنس آتش دارد پیرهنم
باد می آید باد
می فزاید برافروختنم
باد می آید، باد
می نوازد او موسیقی پائیزی را
برگ ها را می رقصاند، میلرزاند
باد می تازد
با موسیقی برگ
می زند شلّاق بر جان و تنم
من نمی ریزم لیک
من نمی افتم لیک
بسته بر عشق دل خویشتنم
هم اگر باید ریخت
هم اگر باید رفت
هم اگر می روبد باد از وطنم
آخرین تن به خزان داده ی باغ
آخرین سبز در افتاده به مرگ
آخرین برگ
منم
نظرات شما عزیزان: