دل آدمها که از سنگ نیست از سیمان نیست دل آدمها از شیشه
است و بلور راحت می شکند مثل بلور دل آدمها که محکم نیست
قرص نیست به مویی بند است دل آدمها می گیرد ترک بر می دارد
خالی می شود و می شکند دل آدمها تنگ می شود و تو خوب
می دونی دل آدمها می ترسد و تو خوب می فهمی دل آدمها هزار
تکه می شود و تو می بینی دل هزار انسان هر روز هزار تکه
می شود روزی هزار در هزار تو اما حوصله می کنی هزار تکه های
دل هر هزار انسان را هر روز جمع می کنی بند می زنی و دوباره
می سازی آدم ها دل یکدیگر را می گیرند و آنها را می شکنند تو
دل نمی شکنی اما می سازی دوباره آدمها نمی دانند دلی که به
تو داده شود محکم می شود می شود دلی شیشه ای که هرگز
نمی شکند هزاران سال است که آدمها دل یکدیگر را می شکنند
هزاران سال است که زمین پر می شود از تکه های بلورین و هزاران
سال است که تو می بینی می دانی می فهمی و می سازی
چه صبوری تو
نظرات شما عزیزان: