امشب اشک آسمون مثل اشک چشم من جاری شده
دلامون پر از غمه کارمون نالیدن و زاری شده
آسمون به خاطر من که دلم بشکسته
من به خاطر عزیزی که زدستم رفته
می خواهم امشب تا سحر گریه کنم
وقت رفتن سیل اشکاما ندید
بی خداحافظی از من دل برید
دیگه امیدی نداشت به زندگی
گلش از من بودو از شاخه چکید
******************************************
من مرغکی پر بسته ام از زندگانی خسته ام
خیلی دلم گرفته خیلی دلم گرفته
از گردش این روزگار دارم شکایت بی شمار
عمر و جوونیم رفته خیلی دلم گرفته
چه کنم با دلی که شکسته به دلم کوه غصه نشسته
چه کنم با غریبی قلبم که برام هر دری شده بسته
برم خسته از همه کس خسته از همه جا سر به گریه گذارم
شدم غرق درد و بلا بیش از این به خدا تاب غصه ندارم
نظرات شما عزیزان: